موانع شنیدن صدای خدا
- Nousazan Church
- Apr 3
- 5 min read
گزیدهای از کتاب شنیدن صدای خدا دالاس ویلارد

یادداشت مقدمهای:
در حالی که توطئه الهی و نوسازی قلب معروفترین و جامعترین کتابهای دالاس هستند، شنیدنِ خدا کتاب مورد علاقه من است. به گوش من، این کتاب شخصیترین اثر دالاس است، لطیف و هوشمندانه مانند خود او. در آن، دالاس اعلام میکند که خداوند واقعاً بافرزندانش صحبت میکند. او ماهیت و چگونگی دستیابی به یک رابطه گفتگویی با خدا را توضیح میدهد و در یک نقطه توجه را بر تمایز طنین خاص خدا از سر و صدای جیکجیک و جیرجیر درون سرمان متمرکز میکند. در بخش زیر، دالاس برخی از دلایلی رابیان میکند که چرا بسیاری از افراد، از ترس ناشنوا بودن خود یا سکوت خدا، در تشخیص صدای خدا مشکل دارند.
الین او'رورک
من معتقدم که ما، به عنوان پیروان عیسی مسیح، نمیتوانیم ایمان به تواناییمان در شنیدن از خدا را رها کنیم. ترک کردن این یعنی ترک کردن واقعیت یک رابطه شخصی با خدا، و این چیزی است که نباید انجام دهیم. دلها و ذهنهای ما، همچنین واقعیتهای سنت مسیحی، در برابر آن ایستادهاند.
پارادوکس درباره شنیدن صدای خدا باید با ارائه یک درک روشن و یک جهتگیری عملی و مطمئن نسبت به روش خدا در هدایت و ارتباط با ما، که هدف فصلهای [کتاب شنیدن از خدا] است، حل و رفع شود. اما قبل از اینکه بتوانیم به این کار بپردازیم، سه حوزهِ مشکل عمومی وجود دارد که باید به طور مختصر به آنها پرداخته شود.
اول، آنچه از راهنمایی و مواجهه الهی-انسانی از کتاب مقدس و زندگی پیشینیان میدانیم، به ما نشان میدهد که خدا در اشکال مختلفی با ما ارتباطات برقرار میکند. ما نباید انتظار چیز دیگری را داشته باشیم، زیرا این تنوع مناسب پیچیدگی شخصیت انسانی و شرایط فرهنگی تاریخ است. و خدا برای بازخرید و نجات ما آماده است تا به هر طریقی که مناسب وضعیت سقوط کرده و ضعیف بشر است، به او دست یابد. ما باید با دقت به این اشکال مختلف نگاه کنیم تاببینیم کدام یک بیشتر با نوع رابطهای که خدا میخواهد با مردمش داشته باشد، سازگار است. اگر به اشکال ارتباطی که خدا به طور کلی در رابطه بافرزندانش ترجیح نمیدهد، اولویت بدهیم، این امر درک و همکاری ما با صدای او را مختل خواهد کرد ـ شاید حتی اراده او برای ما را کاملا ناکام کند...
دوم، ممکن است ما انگیزههای نادرستی برای شنیدن از خدا داشته باشیم. ما همه به نوعی در اضطراب عمومی انسانها درباره آینده سهیم هستیم. به طور طبیعی ما در آینده زندگی میکنیم، خواهی نخواهی دائماً به آن پرتاب میشویم. دانش به اینکه در آنجا چه چیزی منتظر ماست شرطی است برای آماده بودن ما برای مواجهه با آن ـ یا از دیدگاه انسانی اینطور به نظر میرسد. گفته فرانسیس بیکن که دانش (knowledge) قدرت است ـ به بیشترین وضوح در نگرانی ما نسبت به آینده خودمان صدق میکند. بنابراین ما بیوقفه درباره وقایع آینده پرسوجو میکنیم. امروز، کسبوکارهای بزرگ و تالارهای دولت پر از کارشناسان وتکنوکراتها، یا جادوگران و پیشگویان دنیای مدرن ما هست. رشتهای به نام «آیندهپژوهی» در دانشگاهها پدیدار شده است. این در حالیست که مشاغل قدیمی مانند کفبینی و فالگیری رونق میگیرند.
در جامعه مسیحی، آموزش در مورد اراده خدا و چگونگی شناخت آن هنوز یکی از محبوبترین موضوعات است. راس جانستون با تکیه بر تجربیات گسترده خود اشاره میکند که این موضوع همچنان یکی از محبوبترین موضوعات باقی مانده است.
کلیسایی را میشناسم که کلاسهای انتخابی درسیِ یکشنبه برای بزرگسالان خود دارد. آنها هر سه ماه یک بار یک موضوع جدید برای مطالعه انتخاب میکنند. کشیش آن به من میگوید که اگر بتوانند کسی را برای تدریس درباره شناخت اراده خدا داشته باشند، میتوانند آن کلاس را بارها و بارها برگزار کنند و باز هم مردم به طور انبوه برای آن ثبتنام میکنند.
در بسیاری از کنفرانسها صحبت کردهام که بخشی از بعدازظهرها به کارگاههای موضوعات مختلف اختصاص داده شده است. اگر یکی از کارگاهها «دانستن اراده خدا» باشد، نیمی از مردم برای آن ثبتنام میکنند حتی اگر بیست انتخاب دیگر وجود داشته باشد.
اما یک انگیزه خودتخریبگر در اینجا در کار است ـ انگیزهای که باعث میشود مردم در این کلاسها و کارگاهها بارها و بارها شرکت کنند بدون اینکه به آرامش در مورد جایگاه خود در اراده خدا برسند.
از آن بیم دارم که بسیاری از مردم تنها به عنوان وسیلهای برای به دست آوردن امنیت، راحتی و توجیه اخلاقی خود به دنبال شنیدن صدای خدا هستند. اما برای کسانی که مشغول شناخت اراده خدا هستند، این هنوز هم صدق میکند که «کسانی که میخواهند جان خود را نجات دهند، آنرا از دست خواهند داد» (متی ۱۶ آیه ۲۵). مشغولیت شدید من با دانستن اراده خدا برای خودم، برخلاف آنچه اغلب فکر میشود، شاید فقط نشان دهد که من بیش از حد نگران خودم هستم، نه اینکه بطور مسیحوار علاقمند به خوبی دیگران یا جلال خدا باشم... هیچ چیزی در تلاش ما برای شنیدن صدای خدا درست پیش نخواهد رفت اگر پایه آن چنین انگیزه نادرستی باشد. خدا به سادگی همکاری نخواهد کرد. باید انگیزهای متفات برای شناخت اراده خدا و شنیدن صدای او پیدا کنیم.
سوم، درک ما از ارتباط خدا با ما زمانی مسدود میشود که ذات پدر آسمانیمان و نیّت او برای ما به عنوان فرزندان و دوستان بازخرید شده و نجاتیافتهاش را به اشتباه بفهمیم. حاصل آن، سوءتفاهم بیشتری است در مورد اینکه کلیسا، جامعه نجاتبخش او، باید چگونه باشد و به ویژه اینکه چگونه اقتدار در پادشاهی آسمان عمل میکند. خدا قطعاً یک رفیق خوش مشرب نیست، و نه دوست جونجونی ما. اما قرار نیست ما هم رباتهایی باشیم که به قاب چوبی کنترل او متصل شدهاند، عروسکهایی که به نخ او آویزاناند یا بردگانی که در انتهای ضربه شلاق او میرقصند. چنین ایدههایی نباید مبنای دید ما درباره شنیدن خداوند باشند. همانطور که ای. استنلی جونز میگوید،
بدیهی است که خدا باید ما را به گونهای هدایت کند که در ما خودجوشی ایجاد کند. توسعه شخصیت، به جای هدایت در این، آن، و آن دیگری، بایدهدف اصلی پدر باشد. او ما را هدایت خواهد کرد، اما ما را پایمال نخواهد کرد. این واقعیت باید ما را در نشستن با مداد و ورق کاغذ خالی برای نوشتن دستورات الهی برای استفاده روزانه محتاط کند. فرض کنید پدر یا مادری به کودک بگوید که در طول روز دقیقه به دقیقه چه کارهایی بایدانجام دهد. کودک تحت چنان رژیمی دچار عقبماندگی خواهد شد. والدین باید به گونهای و به اندازهای راهنمایی کنند که شخصیت مستقلی که قادربه اتخاذ تصمیمات صحیح برای خود باشد در او شکل بگیرد. خدا هم همین کار را میکند.
ایدهآل در شنیدن از خدا، در نهایت توسط اینکه خدا کیست، ما چه نوع موجوداتی هستیم و رابطه شخصی بین خودمان و خدا باید چگونه باشد تعیین میشود. شکست ما در شنیدن صدای خدا عمیقترین ریشههایش را در ناتوانی درک، پذیرش و رشد در یک رابطه گفتگویی (محاورهای) با خدا دارد، نوعی رابطهای که مناسب دوستانی است که شخصیتهای بالغی در یک کار مشترک هستند، هرچقدر هم که ممکن است در جنبههای دیگر متفاوت باشند. در چنین رابطهای است که پروردگار ما قطعاً قصد دارد ما این رابطه را داشته باشیم و صدای او را که در قلبهای ما سخن میگوید، آنطور که موقعیت ایجاب میکند، تشخیص دهیم. او برای این امر تدابیر کافی اندیشیده است تا مأموریت خود را به عنوان شبان نیکو که آوردن حیات و پُری حیات برای ماست، انجام دهد. پُری حیات در پیروی از او حاصل میشود، و «گوسفندان از پی او میروند، زیرا صدایش را میشناسند.» (یوحنا ۱۰ آیه ۴).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دالاس ویلارد (۱۹۳۵ ـ ۲۰۱۳) استاد فلسفه در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و یک کشیش دستگذاری شده بود که در کلیساها و سازمانهای مسیحی در سرتاسرجهان سخنرانی میکرد. او یکی از اعضای بنیانگذار رِنواره بود. از جمله آثار دیگر او، کتابهای «احیا قلب»، «توطئه الهی» و «شناخت مسیح امروز» هستند. از دالاس، همسرش جِین، پسرش جان، دختر و دامادش بِکی و بیل هیتلی، و نوهاش لاریسا، در قید حیات هستند و کار او را ادامه میدهند.
Comments